دیوانه
نه من از غزالان صحرائی ام
نه از خیل مرغان دریایی ام
نه شرقی، نه غربی، که از گوهری
اگر، زیر این چرخ مینایی ام
چه پرسی ز من، کز کجایی؟ کجا؟
تو از هر کجایی ، من آنجایی ام
در آیینه ی چشم من، روی خویش
ببین تا چه مایه تماشایی ام
در این آینه نیک اگر بنگری
فرو مانی از زیبایی ام
درین پهنه بنگر کران تا کران
که سرگشته چون باد صحرایی ام
کران تا کران از ازل تا ابد
ببین پهنه درد و تنهایی ام
به دامان رنگین اردیبهشت
چو باد صبا عرصه پیمایی ام
منه بر لب انگشت یعنی خموش
که دیوانه عشق و رسوایی ام
دوشنبه 10 خرداد 1389 - 11:47:00 AM