خاطرت هست یک روز
گفته بودی که می آیی
زیر باران
با لبی شاد و خندان
می رهانی مرا از غم و رنج
می بری سوی صحرا، سوی دریا، سوی آن دشت زیبا
سوی آن دشت پر گل، پر ز سنبل، بی خس و خار
می نشانی مرا در کنارت
می تپد قلب من از شراره نگاهت
***
می کنم ناز
می شناسی ناز من را
نرم نرمک می فشاری دست من را
رود آرام احساس من می رود تا خروشد
در بر تو ، روی سینه
با صدای هق هقی کودکانه
می کنم باز شکوه آغاز
می گذاری بگریم، می گذاری بگویم
از دل بیقرارم ، از تن پر ز تابم
از تمام بدیهای دوران، از غم و درد هجران
می گذاری بگریم ، می گذاری بگویم
شانه هایم شکسته زیر این بار
می فشاری شانه ام را
شانه هایم می شود رام، زیر زنجیر مهر دو دستت
می کنم باز اندکی ناز
***
گونه هایم ز اشک خیس خیس است
مثل هر بار بوسه ای می نشانی بر دو چشمم
هر دو پلک بسته را باز کردم تا که گویم
غم مرا کشت، تا به کی رنج هجران
هیچ دیگر مرا طاقتی نیست
باز دیدم مثل هر بار
زیر باران
در همان دشت زیبا
درجوار درخت گل نار
مانده ام چشم بر راه
تا که آیی
خاطرت هست یک روز
گفته بودی که می آیی
زیر باران
با لبی شاد و خندان
...
79688 بازدید
39 بازدید امروز
4 بازدید دیروز
58 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian